کارگر وظیفه شناس

پسر بچه 13 ساله وارد داروخانه شد . به فروشنده گفت : لطفاً یک جعبه قلیا برای شست و شو به من بدین . یه لحظه مکث کرد و پرسید : ممکنه که از تلفن شما استفاده کنم ؟ فروشنده جواب داد : این تلفن برای عموم نیست ولی میتونی یه مکالمه کوتاه داشته باشی .
پسر بچه تلفن رو برداشت و شماره رو گرفت . روز به خیر خانوم ، در رابطه با اون کار کوتاه کردن چمن های باغچه ، یا ممکنه اون کار رو به من واگذار کنید ؟ خانوم جواب داد : اوه ، من اون کار رو به کس دیگه ای سپردم عزیزم . من حاضرم چمن ها رو با نصف قیمتی که قراره به اون شخص بپردازید کوتاه کنم .
فروشنده به صحبت های پسرک گوش سپرده بود .
خانوم به پسربچه گفت : نه عزیزم ترجیح میدم همه پول رو بپردازم .
پسرک نا امید نمی شد ، در ادامه به خانوم گفت : خانوم ، من حتی حاضرم پیاده رو و حیاط شما رو مجانی جارو کنم ، مطمئن باشید که این کار رو خوب انجام میدم و اونوقت شما تمیز ترین حیات و باغچه رو خواهید داشت . پسرم ، من از کار کارگر خودم کاملا راضیم .
پسر گوشی رو آروم سر جاش گذاشت . فروشنده داروخانه ، در حالی که کمی دلش سوخته بود و پشت کارش رو ستایش می کرد ، گفت : پسر جون من یه کار خوب برات سراغ دارم ، تو نباید ناراحت باشی . " آقا من ناراحت نیستم . " " بسیار خوب فردا برای شروع کارت بیا . "
اوه نه متشکرم آقا ، من نیازی به کار ندارم ، کارگر اون خانوم خود من هستم و قراره که همین امروز چمن های باغچه رو کوتاه کنم ، من فقط می خواستم ببینم خانوم تا چه حد از من و کارم راضی هست .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد